12

و کارایه جدید آوینا خانمی 

عاشق پریز هستشو وی خود انگشت کوچولوشو بکنه توش که مجبور شدم برایه پریزایه برق محافظ بزنم

دوست داره 3 شاخه تلفنو در بیاره و خودش بزنه سر جاش و ساعتها باهاش کلنجار میره و اگه ما براش بزنیم گریه که چرا خودم می خوام بزنم بعدام مامان جونا هی به گوشی من زنگ میزنن که کجایین چرا تلفنو جواب نمیدین

آویناخانم وقتی دستاشو میگیریم که راه بره همش رو نوک پنجه میره و برایه همینم یه هفتس روروئکش تعطیل شده و حالا دستشو به هر چیزی میگیره و بلند میشه و دست به مبل و وسایل راه میره ولی بازم رو نوک پنجه

وایمیسه ولی میترسه تا میبینه خودش تنهایی ایستاده خودشو میندازه زمین

مرتب میگه دست دست و دست میزنه به مام میگه دست بزنید قربونش برم ناز نازی

وچند شب پیش با محافظ بابایی چند قدم برداشت وکلی ذوق کرد.

ماشینم خیلی دوست داره ماشینشو بر میداره و رو زمین میکشه و صداشم در میاره 

دلش می خواد خودش غذا بخوره اگه ما بزاریم دهنش در میاره ومیریزه بیرون ولی اگه همونو بدم دستش می خوره 

لی لی حوضکم میگه بعدش بسیار ذوق میکنه و می خنده 

امشبم با بادکنکش داشت بازی میکرد که ترکید گفتم الانه که بزنه زیر گریه ولی خانم خوشش امد شروع کرد به خنده اونم با صدایه بلند  و رفت سراغ ترکنوندن بادکنک بعدی اونم ترکنوند و قهقه اییییییییییی کرد و بعد بادکنک های ترکیده رو داد به من که بادش کنم و منتظر وایساده بود 

این ماه اسباب کشی داشتیم و دخملی خیلی اذیت شد ولی در عوض یه سفر 3 روزه به تهران داشتیم که کلی گشت. بغل بود و کیف میکرد.

برایه ناهار خودمو سیب زمینی سرخ کرده با مرغ سوخاری داشتیم وناز خانم آش جو ولیییییییییییییی وقتی براش آش جو می دمادم نمی خورد و  همون سیب زمینی و مرغ سوخاری می خواست وروجک  

برایه تولدشم خیلی گل بود کلی رقصید ودست زدو خندید و عکسایه خوشگل گرفتیم ازش خیلی خوش گذشت.

امروزم با مامان نسرین رفتیم مرکز بهداشت امام حسن عسگری (ع) و واکسن 12 ماهگیشو زدیم خیلی گریه کرد ولی بعدش خوب بود و کلی بازی کرد

وزن : 7600

قد : 71 

دورسر : 43

 شبم طبق معمول به سختی خوابوندمش اما هر یک ساعت بلند میشه یه گریه ای سر میده و شیر می خوره دوباره می خوابونمش و این سیکل تا صبح ادامه داره