آمدن فرشته كوچولو
گل دخملم شما قرار بود 14 اسفند به دنيا بياي اما ماماني زياد حالش خوب نيود چون شما يه كم زود چرخيدي يعني ماه هفتم چرخيدي برايه همينم پا درد كمر درد زياد داشتم. دكترت شك كرده بود كه نكنه ناز گل من مي خواد زودتر بيادش برايه همين تو هفته 31 يعني 13 دي ماه تو بيمارستان شهيد صدوقي 3 روزي بستريم كرد، تا تحت مراقبت باشيم و وضعيتتو بررسي كنن خوشبختانه شما دخمل خوبي بودي و 16 دي ماه مرخص شديم ولي خانم دكتر گفتش هر وقت ديدي حالت بده زودي بيا بيمارستان و استراحت مطلق داد. بعد از اون روز ما امديم خونه مامان نسرين و بابايي هم رفته بود كرمان كار داشت البته زود تموم شد امد پيشمون. ديگه خيلي سنگين شده بودم و فشارمم يه كوچولو بالا رفته بود عصر روز 3 اسفند ديدم حالم خوب نيست و سر دردام داره زياد ميشه و فشارمم يه كوچولو بالاست و دلمم درد ميكرد و از طرفي دل شورهام داشتم به بابايي گفتم اونم گفت بريم بيمارستان يه چكاب بشي .
بعد ساك شما وخودمو برداشتم و رفتيم بيمارستان معاينه شدم و پرستار به خانم دكتر شرايطمو خبر داد خانم دكترم گفت بستريش كنين ببينيم فرشته من به دنيا مياد يا نه تا صبح صبر كردم اما شما نمي خواستي بيايي صبح دوباره معاينه شدم و پرستار با خانم دكتر صحبت كرد و امد پيشم گفت بايد آماده بشي برايه سزارين دكترت گفته طبيعي نمي شه بعد كارا رو بابايي و مامان نسرين انجام دادن وصبح ساعت 7 صبح رفتيم اتاق عمل وشما نازنين دخملمم ساعت 8 صبح بدنيا اومدي، واي نمي دوني چه قدر ذوق داشتم ببينمت وقتي ديدمت دلم مي خواست بغلت كنم ولي خانم دكتر گفت سريع ببرينش كه اين جا سردش ميشه بعد تو رو بردن و منم ديگه نفهميدم چي شد و خوابم برد.